سلناسلنا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

رنگین کمان خوشبختی زندگی من

(دختر یا پسر ) من و بابایی!

کوچولوی مامان سلام عزیزم سه شنبه می رم برای سونوگرافی جهت تعیین جنسیت عشقم که تو هستی. قشنگم برام هرچی که باشی عزیزی فقط برام مهمی که سالم و سلامت باشی و به زندگی من و بابا شهاب یه عشق مضاعف باشی. فرشته کوچولوی مامان با حساب خودم الان باید هفته ١٦ باشی، کی می شه که پاهای کوچولوتو بزاری تو این کره خاکی و دو تا بال قشنگتو بسپری به خدای مهربون و بیای پیش مامان و بابا؟؟ عزیزم برای گرفتن دستهای کوچیکت و گرفتن تو بغلم ثانیه ها رو می شمارم. خدایا نی نی ما رو سالم و سلامت نگه دار تا بیاد و بشه شیرینی مضاعف زندگی من و شهاب. فرشته جونم ، بی صبرانه منتظر روز سه شنبه هستم تا تو یک شخصیت پیدا کنی و بشی دختر یا پسر ما. راستی تا حالا دو تا برات...
24 دی 1391

آغاز سه ماهه دوم

الهی شکرت ، سه ماهه اول تمام شد قشنگم چند روز پیش صورت و دست و پای قشنگتو که داشتی حرکت می دادی دیدم. الهی دورت بگردم همش تکون می خوردی ، باورم نمی شد که کوچولوی ناز من داره تو شکم مامانش دست و پا می زنه . قربونت بشم فکر می کنم نور اذیتت می کرد که همش دستاتو می زاشتی جلو چشمات یا هم که داشتی شیطونک بازی در می آوردی ... آخه آقای دکتر می خواست انگشتاتو ببینه هر سری می اومد روی دستات اونا رو قایم می کردی ...قربونت بشم من خدا رو شکر کردم همه اندامهات سالم و سلامت بودند. شیطون بلای من قدت شده ٥سانتی متر به چه مصیبتی آقای دکتر قدتتو اندازه گرفت از بس که تکون می خوردی. ضربان قلبت هم ١٧٣ تا در دقیقه بود خدا رو هزار مرتبه شکر کاملا" منظم بود ...
9 دی 1391

اولین دیدار

سلام عزیز مامان عزیزم دیروز رفتیم دکتر و اونجا برای اولین بار دیدمت ، الهی مامان فدات بشه ، قربونت بشم که قوی بودی عزیز دلم قلبت تشکیل شده بود و خیلی خوشگل ضربان داشت.وقتی این صحنه رو دیدم اشکم در اومد و همون جا از شدت خوشحالی گریم گرفت . هنوز باور نمی کنم که یه قلب کوچولوی دیگه تو دلم هست و اونم تویی... بابات چقدر خوشحال شد . خدا رو هزاران مرتبه شکر کردم. عشق من می دونی چند وقتته؟ الان ٦ هفته و ٥ روز هستی ... دورت بگردم عزیزم. انشاالله روزی بشه که بیای بغلم و دستای خوشگل کوچولوتو تو دستم بگیرم و بوسشون کنم. مرسی که من و بابا رو به آرزوهامون رسوندی. دوستت دارم . ای خدایا ! بابت بزرگترین هدیه ای که بهم دادی ازت ممنونم. عشق مامان ، ع...
29 آبان 1391

عشق دوست داشتنیه من

سلام عزیزم کوچولوی دوست داشتنیه من ، این چند روز احساس می کنم داری بزرگ می شی ... از حالتهایی که هر روز دارم می فهمم که هستی و داری رشد می کنی ، ٥ روز دیگه یعنی ٤دفعا بخوابی و پاشی ،می بینمت و صدای تالاپ تولوپ قلبتو می شنوم . عزیز مامان ، بابات هم هر روز صدبار حالتو می پرسه . نمی دونی چه بابای مهربونی داری . باید خوب خوب رشد کنی و بزرگ بشی که بیای  پیشمون و خوشبختیمونو تکمیل کنی. عزیزم برای دیدنت ثانیه شماری می کنم و خیلی دوست دارم. مامان
23 آبان 1391

یه امید تازه برای زندگی

قشنگم من تازه 2روزه که فهمیدم هستی ، اونقدر خوشحال شدم که هر لحظه یادت می یفتم اشک تو چشمام حلقه می زنه...بابات هم وقتی فهمید که تو هستی خیلی خوشحال شد و همش فکرته و حالتو می پرسه. خیلی باید قوی باشی ، خیلی باید سالم و سلامت باشی ...من و بابات قول می دیم از دل و جون مواظبت باشیم . چند روز بگذره می تونم ببینمت قول باید بدی تا اون موقع قلبت مثل ساعت بزنه . عشق من خیلی دوست دارم مامان
10 آبان 1391