سلناسلنا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

رنگین کمان خوشبختی زندگی من

خاطره روز زایمان و تولد سلنای گلم

1392/4/30 13:49
نویسنده : مامان
318 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم

سلام

عزیزم من و بابا شهاب روز سوم تیر مصادف با روز نیمه شعبان صبح ساعت ٤.٣٠ از خواب بیدار شدیم و بعد کلی خوشحالی و گرفتن فیلم و عکس راهی بیمارستان شدیم.

اونجا که رسیدیم مامان ناهید منتظرمون بود و بابا شهاب کارهای پذیرش رو انجام داد. منهم که از خوشحالی دل تو دلم نبود و احساس می کردم روی ابرها راه می رم . احساس می کردم همه به من نگاه می کنن و نوعی احساس فخر می کردم.از خود راضی

بعد از مدتی از اتاق زایمان منو صدا کردن و من از بابا شهاب و مامان ناهید جدا شدم و رفتم تو . اونجا هم بهم سرم وصل کردن و چند تا خانم دیگه هم بودن که اومده بودن نی نی هاشونو بدنیا بیارن.

من دومین نفری بودم که دکترم زایمانم کرد و رفتم اتاق عمل. موقع رفتن بازهم بابا شهاب و مامان ناهید اومدن تو و شهاب پیشونیمو بوسید و من رفتم.

دکترم خیلی مهربون شده بود و اسمتو پرسید و منو پرستارها خوابوندند و آماده عمل کردن. دیگه هیچی نفهمیدم و وقتی کمی به هوش اومدم هنوز تو ریکاوری بودم و درد شدیدی همراه با لرز داشتم. دو نفر آقا منو به اتاقم بردن و اونجا بابا شهاب ،مامان ناهید ،بابا محمود ، عمه زهرا و خاله مریم منتظر من بودن.

وقتی خاله مریم تو رو بهم نشون داد انگار دنیا ها رو بهم دادن و خیلی خوشحال شدم. هرچی درد داشتم یادم رفته بود. یه ساعت بعد که کامل به هوش اومدم برای اولین بار بهت شیر دادم و تو هم خوردی.

خدایا شکرت ،قربون عظمتت برم خدایا ...تا آخر عمرم ازت ممنونم.

دخترم موقع تولد وزنت ٣کیلو و ١٥٠ گرم بود قدت ٤٩ سانتی متر و لحظه تولدت ساعت ٨:٤٠

عزیزم عصر اون روز همه اومدن دیدن من و تو ، بابا شهابت هم یه اتاق وی آی پی برامون گرفته بود ...یه سبد گل بزرگ که دو برابر قد من بود. مامان ناهید و بابا محمود یه سبد گل خیلی بزرگ گرفته بودن ، همین طور خاله مریم و مامان فیروزه اینا هم گل بزرگ گرفته بودن. خلاصه که اتاق دوممون پر از گل بود انگار که عروسی بود.

روز دوم آقای دکتر اومد و خدا رو شکر همه چی خوب بود و مرخصم کرد. دکتر نوزادان هم تو رو دید و از لحاظ سلامتی مطمئنمون کرد و بابایی هم کارهای ترخیص رو انجام دادو من و بابا شهاب به همراه فرشته کوچولومون راهی خونه شدیم. از اون روز یه رنگین کمان خوشگل تو خونمون در اومده و خوشبختیمونو تکمیل کرده.

دختر عزیزم دوستت داریم و همیشه با تو هستیم.

مامان

سلنا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سودابه
30 تیر 92 13:18
سلنا جونم سلام.این پیام یک مادر بزرگه که بدست شما میرسد لطفا خوب توجه کنید.قبل ازشرکت کردن نوه ام در مسابقه از همراهم به نی نی های دیگه رای دادم حالا نمی تونم به نوه خودم محمدمتین رای بدم.شما بهش رای میدین کدش 683است که باید به شماره 20008080200ارسال بشه هر همراه یک رای محسوب می شودهستم.نکنه بزارین نوه اموای نه میدونم که رای میدین در خونه مادر بزرگه به روی همه نی نی ها بازه پس قدم رنجه کنید. ا جونم